: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: لوگوي دوستان من :
سخت بود تصمیم گرفتن ...
هیچ وقت حس نمی کردم تا این حد دوستام بزرگوار باشن...خیلی خجالت کشیدم از محبت تک تک شون ..خدا کنه بتونم ذره ای باشم از دورنمایی که اونها از این برادر کوچیک و بی مقدارشون ترسیم کردن .
تصمیم گرفته بودم کمی گوشه گیری کنم و کمتر بیام نت ..اما واقعا هیچ چیز مثل محبت نیست ...با نوشته های دوستای بزرگوارم فهمیدم که هر کدوم ما باید نردبونی باشیم برای همدیگه ...و کاش می تونستم جبران اینقدر خوبی رو بکنم
افسردگی ام رو با عوض کردن اسم و قالب وبلاگ ام سعی می کنم از خودم دور کنم ... اگه می خواستم گمنام بیام راحتتر بودم ولی اینکه گاهی شعر ها و نوشته هام باید بمونه و ثبت بشه نتونستم اینکار رو بکنم ...
اومدم ..تصمیم گرفتم از همه عذر خواهی کنم ..اما فرصت چند روزه ای که به من دادین باعث شد خوب فکر کنم که چقدر برادر و خواهر دارم اینجا که تا حالا نمی شناختمشون و به این وضوح محبتشون رو نمی تونستم ببینم و لمس کنم ...
بازم عذر می خوام ...خیلی هاتون با بزرگواری تون خجالت زده ام کردین..سعی می کنم خسته نشم ...خیلی چیزها رو هضم کنم و کسی رو شریک ناراحتی هام نکنم و اگه شد سنگ صبور دوستام باشم ....
برگشتم بخاطر اینکه برای بعضی ها ..فقط یک قدم تا عرش فاصله مونده
راستش اگه خدا قبول کنه برگشتم ....تو این روزها که بوی گل یاس همه جا رو پر کرده ...
امام صادق (ع) فرمود : روزی که مادرم فاطمه (س) به دنیا اومدن ، تمام خونه های مکه نورانی شد و نه مکه بلکه تمام دنیا .....
این روزها که بوی قشنگ ریحانه نبی زمین و آسمون رو معطر کرده ...از خود بی بی کمک خواستم که دستگیرم بشه تا بتونم برای دوستای خدا قلم بزنم ...
برگشتم ..شاید بخاطر مادر
کوچیک همه تون ...مهدی
این هم مطلب اول این وبلاگ :
دعا کنید که من ناپدید تر بشوم
که در حضور خدا رو سپیدتر بشوم
بریده های من ان سوی عشق گم شده اند
خدا کند که از این هم شهید تر بشوم...
نوشته شده توسط :